دانش مالی رفتاری، چگونگی اثرگذاری فرایندهای شناختی و هیجانی[1] بر تصمیمات افراد درمورد مسائل مالی را توضیح میدهد. زمانیکه افراد تصمیمات مالی اتخاذ میکنند، مجموعهای از اطلاعات، درمورد عوامل عینی و ذهنی، بر تصمیم نهایی آنها تأثیر میگذارند. این فصل با گردهمآوردن مضامین موجود در ادبیات مالی رفتاری، به شناخت مسائل تأثیرگذار بر تصمیمات و رفتار کارفرما[2] کمک میکند. زمینههای زیر، موضوعات و مسائل اساسی در مالی رفتاری را تشکیل میدهند:
- نظریۀ چشمانداز[3]: سرمایهگذاران، براساس یک نقطۀ مرجع ذهنی (یک لنگر[4]) برحسب دلار و براساس پیشفرض رفتار زیانگریزی، به ارزیابی گزینههای مختلف سود و زیان میپردازند.
- زیانگریزی[5]: هر فرد در مبادلات مالی خود، اهمیت بیشتری برای گریز از زیان نسبت به کسب همان میزان سود قائل است.
- اثر تمایلی[6]: سرمایهگذاران، اوراق بهاداری که به سود رسیدهاند را بهسرعت میفروشند اما سرمایههایی را که ضرر داشتهاند تا مدتها نگاه میدارند.
- ابتکارها[7]: افراد بهعلت بار زیاد اطلاعات، محدودیت زمانی یا دیگر فشارها ترجیح میدهند با ابتکارها [میانبرهای ذهنی] و براساس تجربیات واقعی و پیشین، به ارزیابی اطلاعات بپردازند.
- راهحل دردسترس[8]: افراد به اطلاعاتی گرایش دارند که بهراحتی به یاد میآورند و بهسرعت قابل دسترس هستند، گرایشی به اطلاعاتی که کاملاً شناختهشده یا جدید است و بر این اطلاعات تأکید میشود.
- بیشاطمینانی[9]: سرمایهگذاران درمورد تخصص، استعداد و پیشبینیهایی که از سرمایهگذاری خود دارند اغراق میکنند.
- سوگیری وضع موجود[10]: افراد تمایل به تحمل شرایط موجود یا قضاوتهای همیشگی خود و انگیزه و دلایل محکم برای عدم تغییر شرایط دارند.
در این فصل، مسائل شناختی و هیجانی جدید در مالی رفتاری که در فرایند تصمیمگیری افراد نقش دارند، مورد بحث قرار میگیرد. در بخش نخست، به مروری بر ادراک ریسک در مالی رفتاری، ازجمله رابطۀ معکوس میان ریسک درکشده و بازده، میپردازیم. سپس، سوگیریهای مهم شامل نماگری، قالببندی، دیرپذیری، حسابداری ذهنی، مسائل کنترل، آشناگرایی و اعتماد[11] مورد بررسی قرار میگیرد. بخش بعدی نیز بر احساسات منفی نظیر نظریۀ نگرانی و پشیمانی[12]، در حوزۀ مالی، تمرکز دارد. در بخش آخر، خلاصه و نتیجهگیری ارائه میشود.
روانشناسی ریسک
ریسک در انواع شرایط، رویدادها و موقعیتها وجود دارد. این موضوع، تعاریف، ابعاد و توصیفهای مختلفی در نزد افراد و سازمانهای مختلف دارد. کارشناسان، رفتار ریسکپذیری افراد و گروهها را بهطور کامل در علوم اجتماعی و حوزههای کسبوکار[13] و حوزههای حسابداری رفتاری، روانشناسی مالی و اقتصاد رفتاری[14] مورد مطالعه قرار دادهاند. ادبیات نشان میدهد ریسک معانی، توضیحات و سنجشهای مختلفی در رشتههای گوناگون دارد.
ادراک ریسک، جنبۀ ذهنی فرایند تصمیمگیری است که در ارزیابی ریسک و میزان عدم قطعیت نقش دارد. ریسک ادراکشده هم عوامل عینی و هم عوامل ذهنیای را که بر نحوۀ قضاوت افراد درمورد تمام انواع خدمات و محصولات مالی تأثیر میگذارند دربرمیگیرد. ریچیاردی[15]، درمورد جنبههای عینی ریسک، بیش از 150 متغیر مالی و حسابداری را بهعنوان عوامل بالقوۀ ریسک معرفی نمود. مالی رفتاری، جنبۀ ذهنی ریسک و ریسکپذیری را هم دربرمیگیرد (برای مثال، عوامل شناختی و هیجانی) که بر روانشناسی فرد و گروه و تعریف، ارزیابی و توصیف آنها از ریسک تأثیر میگذارد. ریچیاردی[16] فهرست طویلی شامل بیش از 100 عامل ریسک رفتاری از ادبیات مالی رفتاری و بیش از 10 صفت ریسک رفتاری از ادبیات حسابداری رفتاری را ارائه داده است.
ارزیابی ریسک درکشده براساس مدلی توصیفی است که تبیین میکند سرمایهگذاران چطور انتخاب و تصمیمگیریهای واقعی را انجام میدهند. ادراک ریسک، مبتنی بر انگارههای عقلانیت محدود، رضایت درحد کفایت، زیانگریزی و نظریۀ چشمانداز[17] است. عقلانیت محدود دال بر این است که افراد تعداد انتخابها را براساس تجربیات گذشته، ارزشها، ابتکارها و احساسات، کم و کمتر کنند، حتی اگر این رهیافت سبب شود که تصمیم نهایی بیش از حد سادهسازی شود. تحت شرایط ریسک و عدم قطعیت، افراد اغلب گزینهای رضایتبخش را بهجای گزینهای بهینه انتخاب میکنند که به این حالت، «رضایت درحد کفایت» گفته میشود.
رابطۀ معکوس میان ریسک و بازده
یکی از اصول مهم مالی سنتی، رابطۀ مثبت (خطی) میان ریسک تاریخی و بازده است. این رابطه عمدتاً مبتنی بر فرض ریسکگریزی است که سبب میشود افراد تنها درصورتی سرمایهگذاریهای پرریسک را انتخاب کنند که انتظار کسب بازده و سودی بالاتر داشته باشند. هرچند، این رابطۀ مثبت میان ریسک و بازده همیشه وجود ندارد. برای مثال، هاوگن و هاینز[18] اثبات کردند که «در بلندمدت، پرتفوی سهام که واریانس بازدههای ماهانۀ کمتری دارد، نسبت به همتاهای پرریسکتر، بازده متوسط بیشتری را تجربه خواهد کرد.» در مالی رفتاری، یکی از موضوعات تحقیق جدید، بررسی رابطۀ معکوس (منفی) میان ریسک درکشده و بازده است[19]. ادبیات علوم اجتماعی، این رابطۀ معکوس را بهشکل ریسک درکشده و سود درکشده ثبت کرده است.
گرچه مفهوم رابطۀ معکوس اخیراً در ادبیات مالی رفتاری رایجتر شده است، ولی این رابطه از اوایل دهۀ 1980 در حوزۀ مدیریت استراتژیک مورد توجه قرار داشت. بومن[20] موازنۀ منفی میان ریسک و بازده را برای ده صنعت از میان 11 صنعت گزارش نمود. ازاینرو، پارادوکس بومن نشان میدهد که مدیران شرکت، باوجود انتظار کسب سود پایینتر، ریسک بالاتری انجام میدهند. بومن[21] نشان داد شرکتهایی که مشکلات مالی دارند در دوران مشکلات مالی، ریسک بیشتری انجام میدهند که این امر منجر به رفتار ریسکپذیری بیشتر و نرخ بازده پایینتر میشود. نویسنده، این رابطۀ منفی میان ریسک و بازده را به اصول نظریۀ چشمانداز نسبت میدهد.
دیاکان و انیو[22] ادراک ریسک مصرفکنندگان انگلیسی را برای محصولات مالی شخصی گوناگون بررسی نمودند. آنها پرسشنامهای میان 123 شرکتکننده توزیع کردند که ریسک درکشدۀ آنها در رابطه با گویههای مالی مختلف را بسنجد. درمورد هریک از 20 محصول مالی، پرسشنامه از آنها میپرسید که آیا درحال حاضر یا قبلاً صاحب محصول مزبور بودهاند یا خیر تا به این ترتیب، تصمیم مالکیت سرمایۀ بالقوه ارزیابی شود. 25 شاخصۀ ریسک در این مطالعه، عمدتاً ماهیت رفتاری دارند (برای مثال، موضوع زیان، دانش و زمان) و تنها چند شاخص ریسک مالی وجود دارد. دیاکان و انیو از تحلیل عاملی برای طبقهبندی 25 خصیصۀ ریسک به پنج بعد ریسک اصلی، استفاده کردند: 1. بیاعتمادی به محصول یا منبع سرمایهگذاری (یعنی فروشنده)؛ 2. بیزاری از نتایج و پیامدهای ناگوار؛ 3. بیزاری از بیثباتی محصول مالی؛ 4. آگاهی ناکافی درمورد محصول مالی؛ 5. نقض مقررات. این عوامل، 59.5 درصد ادراک ریسک را رقم میزنند. همچنین مفهوم رابطۀ معکوس میان ریسک درکشده و بازده را بررسی نموده و اظهار داشتند:
گرچه باید برخی جنبههای ریسک درکشدۀ یاکان و انیو[23] (نظیر امکان پیامدهای سوء و اطلاعات ضعیف) برای سرمایهگذار جبران شود، ولی امکان این جبران برای تمام ابعاد ریسک درکشده وجود ندارد. بهخصوص، شواهد کمی نشان میدهد که سرمایهگذاران خواهان جبران بیثباتی بازدهاند.
سوگیریهای مالی تأثیرگذار بر قضاوت و تصمیمگیری
افراد از انواع سوگیریها که بر قضاوت و تصمیمات مالی آنها تأثیر میگذارند، رنج میبرند. این بخش به برخی از مسائل روانشناختی مهم ازجمله نماگری، قالببندی، دیرپذیری، حسابداری ذهنی، مسائل کنترل و آشناگرایی میپردازد. این سوگیریها، تأثیر مخرب بر نحوۀ ادراک و پردازش انواع اطلاعات دارند.
نماگری
سوگیری نماگری[24]، یک ابتکار [میانبری ذهنی] است؛ بر این اساس که افراد بهطور ناخودآگاه تمایل دارند بر اعتقاد به رویدادی خاص پافشاری نمایند و در این مورد که این شرایط چه اندازه یادآور موقعیتهای مشابه است، اغراق میکنند. این سوگیری مبتنی بر این مفهوم است که افراد باوری سوگیرانه به رویدادهای مالی داشته و درنتیجه درمورد شباهت هر موقعیت به موقعیتهای دیگری که در گذشته داشتهاند، اغراق میکنند. طبق اظهارات بوسنیتز[25] افراد تمایل دارند «تنها براساس چند صفت و ویژگی یک فرد یا پدیده، تعمیمهای جامع و گاهی بسیار مفصل درمورد یک شخص یا پدیده انجام دهند.»
نماگری سبب میشود که سرمایهگذاران، محصولی مالی را براساس بازده سرمایهای که اخیراً داشته است به خوب یا بد طبقهبندی کنند. برای مثال، ممکن است پس از افزایش قیمت سهام محصولات فناوری، اقدام به خریداری آنها نمایند، زیرا پیشبینی میکنند که این افزایش قیمت تا آیندهای نزدیک ادامه خواهد داشت و درنتیجه سهام بلوچیپ را در زمانیکه قیمت آنها کمتر از ارزش واقعی آنها است، نادیده میگیرند. طبق اظهارات ریچیاردی[26] مثال دیگری از این سوگیری زمانی است که «سرمایهگذاران غالباً عملکرد اولین ارائۀ عمومی را با ربط دادن آن به موفقیت (سود) یا شکست (زیان) سرمایهگذاری قبلی پیشبینی مینمایند.»
شفرین[27] مثالی از سوگیری نماگری و باتوجه به رابطۀ معکوس میان ریسک و بازده بیان کرده است. وی با استفاده از پرسشنامه، چند مطالعه را طی یک دورۀ پنجساله برروی گروهی واحد انجام داد تا رابطۀ میان ریسک و بازده را دربین گروههای سرمایهگذار دانشجو یا کارشناس بررسی نماید. شفرین بر این فرض است که مالی رفتاری مبتنی بر ایدۀ رابطهای منفی میان بازده مورد انتظار و ریسک درکشده (بتا) است. او معتقد است این مفهوم از رابطۀ معکوس، مبتنی بر این فرض است که سرمایهگذاران بر ابتکار نماگری تکیه میکنند تا توضیح دهند چرا افراد بازده درکشده بالاتر را برای سهام بیخطر نقل میکنند (ریسک درکشدۀ کمتر برای سهام). شفرین، سهام بیخطر را سهام خوب یا شرکتهای خوبی توصیف میکند که در آن، افراد سهام باکیفیتتر را براساس ویژگیهایی چون کیفیت سهام (برای مثال، شایستگی مالی) و برازش درکشدۀ شرکت (برای مثال، شهرت مدیریت) قضاوت میکنند. شفرین[28]، این چشمانداز را تصویر کرده است:
چرا خصیصههایی نظیر نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار، اطلاعاتی فراتر از اطلاعاتی که بتا منتقل میکند به ما میدهند؟ من معتقدم پاسخ این سؤال، ابتکار مبتنی بر نماگری را دربرمیگیرد. یعنی اینکه «سهام خوب، سهام شرکتهای خوب است.» از آنجا که شرکتهای خوب یادآور خصیصههایی چون ارزش دفتری به ارزش بازار پایین هستند، نماگری سرمایهگذاران را برمیانگیزد تا بازده بالاتری را از سهام شرکتهای خوب انتظار داشته باشند. بهخصوص، نماگری سبب میشود تا سرمایهگذاران بازده بلندمدتتر را به ارزش دفتری به ارزش بازار پایین نسبت دهند. هرچند، از آنجا که نشانۀ رابطۀ میان بازده مورد انتظار و هر خصیصۀ مخالف نشانۀ میان بازده درکشده و خصیصه است، ادراکات سرمایهگذاران با خطا همراه هستند.
[1] cognitive and affective
[2] client
[3] Prospect theory
[4] anchor
[5] Loss aversion
[6] Disposition effect
[7] Heuristics
[8] Availability heuristic
[9] Overconfidence
[10] Status quo bias
[11] representativeness, framing, anchoring bias, mental accounting, control issues, familiarity bias, and trust
[12] worry and regret theory
[13] Ricciardi 2006, 2008a, 2008b, 2010
[14] Ricciardi 2004
[15] Ricciardi (2008a)
[16] Ricciardi (2004, 2008b)
[17] Ricciardi and Rice 2014
[18] Haugen and Heins (1975, p. 782)
[19] Ricciardi 2008a
[20] Bowman (1980)
[21] Bowman (1982)
[22] Diacon and Ennew (2001)
[23] Diacon and Ennew (2001, p. 405)
[24] representativeness bias
[25] Busenitz (1999, p. 330)
[26] Ricciardi (2008b, p. 100)
[27] Shefrin (2001)
[28] Shefrin (2001, pp. 179-180)